تاريخ : 12 / 4 / 1392برچسب:, | 13:11 | نويسنده : marjan heydari

از یابنده تقاضا میشود مرا به حال خود رها کند ...


من گم شده ام
!



برچسب‌ها:
تاريخ : 12 / 4 / 1392برچسب:, | 13:6 | نويسنده : marjan heydari

 

 
ته دیگ "عشق اول" را هر چقد که بسابی

چه با اسکاج دوست داشتن های بعدی
چه با سیم ظرفشویی عاشق شدن های بعدی...
از دلت پاک نمی شود...
حالا تو هی بساب
بساب و از صدای ناهنجارش
سر درد بگیر...

 

 


برچسب‌ها:
تاريخ : 12 / 4 / 1392برچسب:, | 12:44 | نويسنده : marjan heydari

.

این روزهایم به تظاهر می گذرد...

تظاهر به بی تفاوتی...

تظاهر به بی خیالی...

به شادی...

به اینکه دیگر هیچ چیز مهم نیست...

اما...

چه سخت می کاهد از جانم این "نمایش"

 


برچسب‌ها:
تاريخ : 2 / 4 / 1392برچسب:, | 21:18 | نويسنده : marjan heydari


شايد بزرگترين گناهمان اين است که به انتظارش نشستيم
براي ديدنش براي ظهورش بايد بايستيم راه بيفتيم...
اين بار نه با پاي دل،بلکه با پاي عمل
چندمين سال است که در عين بودن کنارمان نيستي؟!
حتي حساب اين را هم نمي دانم...

"میلاد آقا امام زمان رو به همه دوست داران و منتظرانش تبریک میگم"

(اللهم عجل لِولیکَ الفَرَج)


برچسب‌ها:
تاريخ : 2 / 4 / 1392برچسب:, | 14:58 | نويسنده : marjan heydari

سلام دوستان خوبم

خوبید؟خوشید؟


دوم تیر سال قبل تصمیم گرفتم یه وبلاگ بزنم.....

وقتی وبلاگمو زدم زیاد سردرنمیاوردم باید چیکارکنم..چه مطلبی بزارم!ولی بعدش فهمیدم میتونم خیلی ازحرفای دلمو که نمیتونم به نزدیکانم بزنم اینجا خیلی راحت به زبون بیارم!

شروع کردم به گذاشتن مطالبی که عشقای امروزی که تو جامعه رواج پیدا کرده!تو 6ماه اول برام مهم نبود کسی از وبلاگم دیدن میکنه یا نه...نظرمیزاره یا نه!

ولي تو شش ماه دوم با خيلي ها آشنا شدم خيلي ها اومدن و رفتن و خيلي ها هم

وبلاگشونو تعطيل كردن . اما يادشون همیشه تو قلبمه. خيلي ها بهم آبجي گفتن ،خيلي ها آبجيم

 

شدن و خيلي ها هم داداشيم .

شده من تو اين وبلاگ خيلي وابسته ي يكي  بشم و با رفتنش حتي بغضمم بگيره . من تو اين وبلاگ

 با خيلي ها آشنا شدم و خيلي چيزا ازشون يادم گرفتم . من، ازوقتي كه تو اين وبلاگ بودم زياد ا

 اينترنت استفاده كردم . اما سعي كردم استفاده ي مثبت ازش بكنم و يه چيز قشنگي كه تو وبلاگا و

ميون وبلاگ نويسا ديدم مهر و محبت فراوون نسبت به همديگس . آدم توي دنياي واقعي خيلي راحت   

نميتونه به يكي آبجي بگه حتي اگه خيلي دوسش داشته باشه و يا خيلي راحت نميشه به يكي

داداش گفت اما اينجا تو وبلاگا همه انگار عضو يه خونوادن . آدم محبت كردنو ياد ميگيره و با محبت حرف

زدنو.

البته از همه جا ميشه استفاده ي منفي كرد حتي تو يه محيط فرهنگي ميشه كاراي دور از ارزش

انساني و فرهنگ انجام داد.اما من از وبلاگاي مختلف درساي زيادي گرفتم ودل نوشته هاي خيلي ها

 روم تاثير مثبتي گذاشت

خلاصه كه نوشتن اين حرفا بهونه اي شد براي تشكر كردن از خيلي از بچه هايي كه تو اين مدت

هي بهم سر ميزدن و منو شرمنده ي محبتاشون ميكردن

اينجا همه از يه جنسن، ديگه فاصله ي طبقاتي وجود نداره. كسي به پول و مقام و شهرت و تحصيلات

 نويسنده كاري نداره به نوع مطالب و طرز نوشتن و احساسات و محبت توجه بيشتري ميشه و اينم

 يكي از جنبه هاي مثبته استفاده از نت و وبلاگ هستش، البته اگه كه از جنبه هاي منفي

چشم پوشي كنيم

ببينم بالاخره از اين حرفاي من چيزي هم دستگيرتون شد؟

خب بله ديگه امروز تـــــــــــــــولد وبلاگمه

                                               مــــــــــــــبـاركه

 

 

 

نظر یادت نره؟


برچسب‌ها:
تاريخ : 2 / 4 / 1392برچسب:, | 13:41 | نويسنده : marjan heydari

[IMG]

خدای عزیزم! مرا گفتی از رگ گردن به تو نزدیک ترم!

آخ! چه زیــبـــــا گـفـتـی...

اگر ذره ای از محبتت نباشد زندگانی بر من تمام است.

.........

خدایا بار دگر محبتت را بر من روا دار


دلم برای دوست داشتن های راستین تنگ شده

 


برچسب‌ها:
تاريخ : 2 / 4 / 1392برچسب:, | 13:34 | نويسنده : marjan heydari

 

L136784811168 

 

آنگاه که آرزوهایم را به روی دیوار نوشتم نمی دانستم چشم نامحرمی بدان نظارگر است.آنگاه که مشق سکوتم را خواستم بر دیواره های تاریک شب بنویسم طوفانی آمد و آرامش مرا به یغما برد و آنگاه که درد بی کسی هایم را به رودخانه زلال صاف سپردم او با بی اعتنایی از کنار من گذشت

 

 

 

و آنگاه که فریادم را بر سر کو ها کشیدم تا بلکه آرام گیرم او نیز فریادم را پس داد و مرا قبول نکرد حالا با توام با تویی که حرف و دلم و درد تنهایی هامو صدای فریادم را که از سوز و زخم دل است را از پشت دیوارها و فاصله ها می شنوی تو چی تو هم می خواهی مرا تو این دنیای وانفسا تنها گذاری و مرا به حال خود رها کنی

 

 

 

خدای من من تنهام ، یارایی را برای یاری دهنده ام نیست دستم را بگیر که احساس می کنم هر چه بیشتر برای رهایی از مرداب سختی ها و دلتنگی های این دنیا دست و پا می زنم بیشتر در آن غرق می شوم و در آن فرو می روم یا پر پروازم ده یا…

 

 

 

گفته بودی هر گاه تو را به دهنه پرتگاه بردم

 

 

 

هراس مکن چون یا تو را از پشت خواهم گرفت یا به تو پرپرواز خواهم داد

 

 

خدای من خدای من وقتش فرا رسیده پس چرا کاری نمی کنی سنگ ریزه های زیر پایم در حال فرو ریختنند پس چرا یاریم نمی دهی .

 


برچسب‌ها:
تاريخ : 2 / 4 / 1392برچسب:, | 13:28 | نويسنده : marjan heydari

به بعضیام باید گفت :
عزیزم
یه قدر مطلق از خودت بگیر...
وضعت خیلی خرابه!!!
[IMG]
[IMG]


برچسب‌ها:
تاريخ : 1 / 4 / 1392برچسب:, | 11:17 | نويسنده : marjan heydari

مـــن می نویسم
و
تـــــــو
نـــمی خوانی !
امـــــــــــا
مخــاطب که تـــو باشــی…
مدیــــــونم اگر ننـــــــویسم...



برچسب‌ها:
تاريخ : 1 / 4 / 1392برچسب:دیوونگی"بغض"اشک"دلتنگ, | 11:13 | نويسنده : marjan heydari

دیــوونگــی یعــنی :
عکسشــو تو گوشــیت هی نیگــاه کنی ، واســه بار هــزارم . . .
انگــار تاحــالا نــدیدیش . . !
بگی خــو آخــه دلم همــش یه ذره میشــه بــرات . . .
بغــض کنــی و یه دفعه ای اشکــات بــریزه . .
شمــارشــو با ذوق بگــیری شــاید اینبار جــوابتو داد. . .
شــاید با مــهربونی بگــه جــــــونم . .
شــاید. .
شــاید. .
شــاید. . .
بــازم هــمین صــدای مســخــره تو گوشــت بپــیچه :مشــــترک مورد نــظر پاسخــگو نمیــباشــد. .
لطــفأ مجــددا بمــیرید . . . !


برچسب‌ها:
تاريخ : 1 / 4 / 1392برچسب:روی سگ, | 11:10 | نويسنده : marjan heydari

 



عمریستــ خـ‗__‗ــودم را به خریتـــــــ زده ام ….
دلــم برای آن روی سگــ‗__‗ـــم تنگــــــــ شده…

 


برچسب‌ها:
تاريخ : 1 / 4 / 1392برچسب:معجزه"زن", | 10:41 | نويسنده : marjan heydari

ﺑــﺮﺍﯼ ﺯﻥ ﺑــﻮﺩﻥ

ﻧﯿـــﺎﺯﯼ ﺑــﻪ

ﻧــﺎﺯ ﮐــــﺮﺩﻥ ﻧـــﺪﺍﺭﯼ...

ﺣﺘــﯽ ﺧــﻮﺭﺷﯿـــﺪ ﻫـــﻢ ﻣﯿـــﺪﺍﻧـــﺪ

ﺗـــﻮ

ﻣﻌــﺠـــﺰﻩ ﻣﯿــﮑﻨـــﯽ...




برچسب‌ها:
تاريخ : 1 / 4 / 1392برچسب:رویا"تو", | 10:39 | نويسنده : marjan heydari


رویا هایی هست که شاید هرگز تعبیر نشوند

اما همیشه شیرین اند

مثل رویــــای داشتن تـــــــو 


برچسب‌ها:

اونی که واقعا دوست داشته بـاشه ..شاید اذیتت کنه..ولی هیچ وقت عذابت نـمیده..
شاید چند روزی هم حالتو نپرسه ..
ولی همه حـواسش پـیشِ تـوئه..
شاید بـاهات قـهر کنه ..
ولی هیچ وقت راحت ازت دل نمی کنه !!!


برچسب‌ها:
تاريخ : 31 / 3 / 1392برچسب:خاطره"خاطره عشق"نامردی"بی وفایی, | 12:21 | نويسنده : marjan heydari
تاريخ : 31 / 3 / 1392برچسب:شعر, | 12:12 | نويسنده : marjan heydari

 

 

درود به همه ی شما دوستان عزیز!

بالاخره آپ کردم. دیگه شرمنده این چند ماه سرم خیلی شلوغ بود فقط می اومدم

نظرا رو تایید می کردم می رفتم...

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

از کسایی که میان و نظر می ذارن فوق العاده ممنون... جبران میشه...!

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد


دوسدارم دوباره اماربازدیدکننده هام بره بالای100تا مثه قبلنا....

امیدوارم بتونم مطالب مفید و جالبی بزارم براتون!

خیلی دوستون دارم....با نظرهاتون همراهیم کنید!

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 


برچسب‌ها:
تاريخ : 29 / 11 / 1391برچسب:, | 19:2 | نويسنده : marjan heydari

 

هَـميشه بـايد کَسـي باشد
کـــہ مــَعني سه نقطههاے انتهاے جملههايَتـــ را بفهمد
هَـميشه بـآيد کسـي باشد
تا بُغضهايتــ را قبل از لرزيدن چـآنهات بفهمد
بـآيد کسي باشد
کـــہ وقتي صدايَتــ لرزيد بفهمد
کـــہ اگر سکوتـــ کردے، بفهمد...
کسي بـآشد
کـــہ اگر بهانهگيـر شدے بفهمد
کسي بـآشد
کـــہ اگر سردرد را بهـآنه آوردے براي رفتـن و نبودن
بفهمد به توجّهش احتيآج داری
بفهمد کـــہ درد دارے
کـــہ زندگي درد دارد
بفهمد کـــہ دلت براي چيزهاے کوچکش تنگــ شده استـــــــ
بفهمد کـــہ دِلتــ براے قَدمــ زدن زيرِ باران...
براے بوسيـدَنش...
براے يك آغوشِ گَرمــ تنگ شده است
هميشه بايد کسي باشد
هميشه...


برچسب‌ها:
تاريخ : 29 / 11 / 1391برچسب:, | 18:58 | نويسنده : marjan heydari

مــرا دخـــتر خانـــوم مے نـامــند ؛

مــضمونــے که جذابيتــش نفــس گـيــر استــــ....

دنياے دخترانه مـن

نه با شمع

نه با عروسـک معنــــا پيدآ نمــےکند

و نه با اشک و افسون

امــا تمام اينها را در بر مےگيــرد

مــن....

نه ضعيفم نه ناتـــوان

چـــرا که خداونـد مرا بــدون خشونت و زور و بـــآزو مے پــسندد

اشکــ ريـختـن ضعفـ مـن نيستـ

قدرت روح مــن است


مــرا دخـــتر خانـــوم مے نـامــند ؛

مــضمونــے که جذابيتــش نفــس گـيــر استــــ....

دنياے دخترانه مـن

نه با شمع

نه با عروسـک معنــــا پيدآ نمــےکند

و نه با اشک و افسون

امــا تمام اينها را در بر مےگيــرد

مــن....

نه ضعيفم نه ناتـــوان

چـــرا که خداونـد مرا بــدون خشونت و زور و بـــآزو مے پــسندد

اشکــ ريـختـن ضعفـ مـن نيستـ

قدرت روح مــن است



برچسب‌ها:
تاريخ : 29 / 11 / 1391برچسب:, | 18:47 | نويسنده : marjan heydari

 

 

 

 

 
 

کاش می فهمیدی ســـکوت همیشه علامت رضــــایت نیست

گاهی سکوت یعنی "امــــا"

یعنی "اگــــــر"

یعنی هزار و یک دلیل که " دل "می ترســــد بلند بگوید



برچسب‌ها:
تاريخ : 29 / 11 / 1391برچسب:, | 18:40 | نويسنده : marjan heydari
وقتـی تَمـــامـ اِحســـاس دِلتنگـیتــ را

بــا یـک بـه مَــن چــه

پــاسـخ میگیـــری

بـِـه کســی چـِــه

کـِــه چِقـــدر تَنهـــــایــی !!!




برچسب‌ها:
تاريخ : 29 / 11 / 1391برچسب:, | 18:35 | نويسنده : marjan heydari

"دلـــــــــــم" ...

یــ ــک کوچـــ ــه ی بـــ ــن بستـــــ میـــ ــخواهـــد ...
.
و یـــــــ ـک باران نــــــم نـــــــم ،...
.
و یـــــــــ ـک "خـــــــــــدا" ...



برچسب‌ها:
تاريخ : 29 / 11 / 1391برچسب:, | 18:30 | نويسنده : marjan heydari
اگه از یاد تو رفتم اگه رفتی تو زدستم









اگه یاد دیگرونی ... من هنوز عاشقت هستم

 

با وجود اینکه گفتی دیگه قهری تا قیامت

 

با تموم سادگی هام گفتم اما به سلامت

 

شاید این خوابه که دیدم هر چه حرف از تو شنیدم

 

قلب ناباور من گفت من به عشقم....نرسیدم!

 

پیش از این نگفته بودی غیر من کسی رو داری توی گریه توی شادی

 

سر رو شونه هاش بذاری تو رو می بخشم و هرگز دیگه یادت نمی افتم

 

برو زیبای عزیزم ... تو گرونی ... من چه مفتم

برچسب‌ها:
تاريخ : 26 / 11 / 1391برچسب:, | 23:32 | نويسنده : marjan heydari

برو و پشت سرت را هم نگاه نکن ، از تو بیزارم، بهانه هایت را برایم تکرار نکن
حرفی نزن ، بی خیال ، اصلا مقصر منم ، هر چه تو بگویی ، بی وفا منم!
نگو میروی تا من خوشبخت باشم ، نگو میروی تا من از دست تو راحت باشم…
نگو که لایقم نیستی و میروی ، نگو برای آرامش من از زندگی ام میروی….
این بهانه ها تکراریست ، هر چه دوست داری بگو ، خیالی نیست….
راحت حرف دلت را بزن و بگو عاشقت نیستم ، بگو دلت با من نیست و دیگر نیستم!
راحت بگو که از همان روزاول هم عاشقم نبودی ، بگو که دوستم نداشتی و تنها با قلب من نبودی
برو که دیگر هیچ دلخوشی به تو ندارم ، از تو بدم می آید و هیچ احساسی به تو ندارم
سهم تو، بی وفایی مثل خودت است که با حرفهایش خامت کند، در قلب بی وفایش گرفتارت کند ، تا بفهمی چه دردی دارد دلشکستن!
برو، به جای اینکه مرحمی برای زخم کهنه ام باشی ،درد مرا تازه تر میکنی !
حیف قلب من نیست که تو در آن باشی ،تمام غمهای دنیا در دلم باشد بهتر از آن است که تو مال من باشی….
حیف چشمهای من نیست که بی وفایی مثل تو را ببینند ، تو لایقم نیستی ، فکرنکن از غم رفتنت میمیرم!
برو و پشت سرت را هم نگاه نکن ، برو و دیگر اسم مرا صدا نکن
بگذار در حال خودم باشم ، بگذار با تنهایی تنها باشم …


برچسب‌ها:
تاريخ : 26 / 11 / 1391برچسب:, | 12:5 | نويسنده : marjan heydari
دوستت خواهم داشت، بی آنکه بگویم…
دردل خواهم گفت بی هیچ کلامی…
گوش خواهم داد بی هیچ سخنی…
درآغوشت خواهم گریست بی آنکه حس کنی…
در توذوب خواهم شد بی هیچ حرارتی…
 
عاشقت خواهم ماند بی آنکه بدانی…



 

برچسب‌ها:
تاريخ : 26 / 11 / 1391برچسب:دلم"عشق"متن عاشقنه"داستان عشقی"رمان"شعر عاشقانه, | 12:0 | نويسنده : marjan heydari




خَستِـﮧ شُدم

بَس کِـﮧ

دِلَم رَنجید و خَندیدَم

برچسب‌ها:
تاريخ : 26 / 11 / 1391برچسب:, | 11:58 | نويسنده : marjan heydari




من از تکرار واژه ي دلتنگي خسته ام

من از حروف فاصله بيزارم...

من از باد که بوي گيسوانت رانمي آورد دلخورم...

من از هر واژه که نام تو بر آن نباشد گريزانم...

بيا که بغض کودکانه ام آغوش تو را کم دارد


برچسب‌ها:
تاريخ : 3 / 10 / 1391برچسب:دیوانه عشق"دوست دارم, | 11:15 | نويسنده : marjan heydari

دیوانــه نیستم(!)

اما گاهــی دلم که برایــت تنــگ میــشود/.

زیــر بــاران فریــاد میکــشــم اسـمــت را

و احـــســاس خیــس خورده امـ را

بــروی کلمـــات نـــم کشیــده میــچــســبـــانــم(!)

دیوانــه نیســتم(!)

امــا بــرای مرد داخــل قابــ عــکس /.

هرشــب درد و دل میــکنم

و با خیــال دســتانت در دستـــانم(!)

تمام خـــیابانــهــای شهر را

با کفشهای پاشنه بلندم قــدم میزنـــم/..

من دیوانـــه نیســتم(!)

فــقــط یــک جور خــاص کــه

دیگرانــ نمــی فهمــند تــورا دوســت دارمــ...(!)


برچسب‌ها:
تاريخ : 3 / 10 / 1391برچسب:عشقم"متن عشقی, | 11:9 | نويسنده : marjan heydari

تازه فهمیدم عاشقی از آن کارهایست که به من نمی آید


از آن نقشهاییست که من نمی توانم خوب درش بیاروم


نمی توانم تحملش کنم


تازه فهمیدم برای زنده ماندن لازم نیست نگاهت،نفست،دلت ، به کسی بند باشد


تازه فهمیدم تقدیر بعضی دستها، خالیست


تقدیر بعضی اسمها، تنهایی


تازه فهمیدم به این زندگی عادت کردم


به اینکه ،بهانه نباشد برایم کسی ،بهانه نباشم برای کسی


اینکه می شود تنهایی آواز خواند ،تنهایی رقصید


اینکه "من" هم برای خودش کسیست


حالا بدونه تو تازه فهمیدم


و حالا یاد گرفتم که : از هیچ لبخندی خیال دوست داشتن به سرم نزند...


برچسب‌ها:
تاريخ : 3 / 10 / 1391برچسب:, | 11:6 | نويسنده : marjan heydari

 

 

چگونه به تاول های پایم نگاه کنم و بگویم...

 

راه را اشتباه آم

چگونه به تاول های پایم نگاه کنم و بگویم...

 

راه را اشتباه آمده ایم...

چگونه قلب سرکشم را رام کنم که آرامش یابد...

چگونه حضورت را در جای جای دنیای پهناور روحم کتمان کنم و

به عشقی دیگر لبخندبزنم...

چگونه؟؟؟


برچسب‌ها:
تاريخ : 3 / 10 / 1391برچسب:تنهایی"بغض"عشقم"دنیا"بی وفا"داستان غم, | 11:2 | نويسنده : marjan heydari

تــنـهـایــے را دوســـت دارم .

عـادت کـــرده ام کــــﮧ تــنـهــا با خــودم باشـــم ،

دوســتــے میــگـفت عـیــب تــنـهـایــے ایــن اســت کـــﮧ

عـادت مــیـکـنــے ... خــودت تـصــمـیـمــے مـے گیرے ،

تــنـها بـــﮧ خــیـابان مــے روے،

و بـــﮧ تــنـهـایــے قـدم میزنـے .

پــشـت مــیـز کــافـے شــاپ تــنـهـایــے مـے نشینـے

و آدمــهـا را نــگاه میــکنے ،

ولــی مــن بـــﮧ خـاطر هــمـیــن حـــــــس دوســـتـش دارم .

تــنـهـا کـــﮧ باشـے نگاهـــت دقــیـق تــر مــے شــود و مـــعـنـا دار ؛

چــیـزهــایــے مـے بینے کـــﮧ دیگران نــمے بینند،

در خــیـابان زودتر از همـــﮧ میــفـهـمـے پایــیـز آمده

و ابرها آســمـان را محـــکـم در آغــــوش کشـــیـده اند

مــیـتـوانــے بے توجـــﮧ بـــﮧ اطــراف،

ســاعتهــا چـشـم بـــﮧ آســـمان بــدوزے و تــولد باران را نظاره گــر باشــے.

بــــراے هــمـیـن تــنـهـایـــے را دوســـت دارم

زیرا تــنـهـا حســے اسـت کـــﮧ بــــﮧ مــن فــرصـت مـــی دهــد خـــودم باشـــم

با خـــودم کـــﮧ تــعـارف نــدارم !

ســالهـاست بــــﮧ تــنـهـایــے عـادت کـــرده ام....


برچسب‌ها: